مهری که با مهر آغاز شد

...

مهری که با مهر آغاز شد...

صبح زیبای یکشنبه، بن بست فرهنگ، اوایل خیابان نامجو، نزدیک چهارراه میکائیل، درب حیاطی که کاملاً  باز بود و انگار می خواست با صدایی بلند و با آواز، میهمانان عزیزش را فرابخواند. هر سال یکم مهر این درب، این حیاط و ساختمانی که میعادگاه عشق و مهربانی است، جمعی را به میهمانی می خواند تا در آن به رسم ادب و آداب رعایت میزبانی، موسیقی گوش نواز و روح بخش زندگی،  نیوش کنند و در هوایی آکنده از مهربانی و لبخند، با همراهان همدل؛ سرود زندگی بخوانند.

 یکشنبه ای که آمد با همه یکشنبه ها تفاوت داشت، فقط اسمش یکشنبه بود... روزی بود که روشن تر می نمود، انگار این بار بهار با عطر گلهایش و نسیمی که بر فراز قله های مهربان تالش می وزید به جای پاییز نشسته، انگار یکی از روزهای اردیبهشت است. صدای زنگ، زنگ دوستی ها و روشنی ها، گوش ها را نواخت، همه به صف شدند، کلاس به کلاس!

مراسم آغازین سال با لبخند و هیجان فراوان شروع شد و من پس از این همه سال، مثل بچه های کلاس اول دبستان بودم که شب اول مهر تا صبح، کفش های تازه اش را بغل می کند و هیجان زده و کمی دلواپس، به بچه های عزیزم خوش آمد گفتم و تبریک شروع سال تحصیلی.

از اولیای حاضر در حیاط تقدیر و تشکر کردم به خاطر اعتمادشان به گروه آموزشی فرهنگ، و کمی هم از مدرسه و کارکنانش و انتظاراتی که از هم داریم و وظایفی که هر کدام مان بر عهده داریم و اینگونه سال تحصیلی را آغاز کردیم .

روز قشنگی که بر دیگر روزها افزوده شد ...